" مقالات و پایان نامه ها – ـ تناسب ایفای ناروا (پرداخت ناروا) با ماده ۲۶۵ قانون مدنی – 10 " |
“
ـ تناسب ایفای ناروا (پرداخت ناروا) با ماده ۲۶۵ قانون مدنی
بینِ برخی از فروض ایفای ناروا و ماده ۲۶۵ ق.م ارتباط نزدیک و تنگنایی وجود دارد، طوری که بند دوم ماده ۲۶۵ ق.م را میتوان، مکمل قواعد ایفای ناروا محسوب کرد.
با توجه به احکام و شرایطی که حقوقدانان برای تحقق «ایفای ناروا» در نظر گرفتهاند، مشخص میگردد، هر نوع استیلایی که بر مال غیر صورت گیرد، الزامأ ایفای ناروا نیست و برای استرداد آن، مالک نمیتواند دعوی ایفای ناروا اقامه کند، برای اینکه ایفای ناروا محقق شود، شخص باید از طریق پرداخت و ایفایی که از ناحیه مالک صورت گرفته بر مال دیگری استیلاء یابد، به عبارت دیگر، تسلیم مال به دیگری باید به عنوان ایفای تعهد یا وفای به عهد صورت گیرد[۴۰].
آنچه که ذکر آن ضروری به نظر میرسد، این است که مفهوم «ایفاء»[۴۱] عبارت است از عملی که در راستای اجرای تعهّد صورت میگیرد، به همین علت، در مورد ایفای ناروا، چون تعهّدی وجود ندارد و فرض بر این است که به ناروا مال به دیگری داده شده است، نباید عنوان «ایفاء» صادق باشد، امّا به دلیل اینکه، تسلیم مال، به عنوان وفای به عهد و به آن قصد انجام میگیرد و در آن لحظه، تسلیمکننده، هدفی جزء «پرداخت» ندارد، و به آن قصد اقدام به پرداخت می کند، از این جهت، عمل وی «ایفاء» نامیده می شود، هرچند بعدأ، عدم وجود دین، آشکار شود، لذا در کتب حقوقی، هنگام برشمردن شرایط ایفای ناروا، از این شرط با عبارت «تسلیم به عنوان وفای به عهد یا ایفاء» یاد می شود[۴۲]، یعنی اصل بر عدم تبرّع است، در صورت شک در وجود قصد ایفای تعهد، اصل بر وجود این قصد است.
همانطوری که بیان کردیم، یکی از شرایط تحقق «ایفای ناروا» عدم وجود دین در لحظه پرداخت مال است، خواه از ابتدا اصلأ دینی وجود نداشته باشد، خواه در ابتدا دینی وجود داشته، اما به سبب مرور زمان یا علتهای دیگری (پرداخت دین، فساد سبب دین،…) منشأ و سبب دین قبل از پرداخت دین ساقط شده باشد.
ماده ۲۶۵ ق.م اشعار میدارد: «هرکس مالی به دیگری بدهد، ظاهر در عدم تبرّع است، بنابرین، اگرکسی چیزی به دیگری بدهد، بدون آنکه، مقروض آن چیز باشد، می تواند استرداد کند». گفتیم که بند دوم این ماده، حالتی را بیان می کند که، شخصی بدون حقی، مالی را دریافت نموده، لذا به دلیل استیلای نامشروع بر مال غیر متعهّد است، در برابر این تعهّد، پرداختکننده، حق «استرداد» آن را دارد، پس این همان مصداق «ایفای نارواست».
بخش نخست ماده میرساند، هرکس مالی به دیگری پرداخت کند، اماره بر این است که پرداخت، تبرّعی و رایگان، نبوده است، بنابرین، هرگاه، بین پرداختکننده و دریافتکننده، اختلاف پیش آید، هرکس مدعی است که، تسلیم مال «تبرّعی» است، باید به عنوان مدعیِ، خلاف این ظاهر (عدم تبرّع) را اثبات نماید، و طرفی که مدعی است، تسلیم مال به عنوان «وفای به عهد» یا «قرض» بوده است، نیازی به ارائه دلیل ندارد.
حال اگر اختلاف در تبرّع نباشد و دریافتکننده مدعی شود که پرداختکننده، دین خویش را تأدیه کرده و پرداخت، به عنوان «وفای به عهد» بوده است، امّا، پرداختکننده، وجود دین را انکار کند و مدعی باشد پرداخت، به عنوان «دادن وام» یا « دادن وکالت» یا «دادن امانت» بوده است، گفته کدامیک، موافق ظاهر است و کدامیک خلافِ ظاهر، سخن میگوید و باید به عنوان مدعی، ادعای خود را ثابت نماید؟
عدهای از حقوقدانان، معتقدند؛ از عبارتِ «عدم تبرّع» اماره مدیونیّت به دست نمیآید، آنچه که به عنوان اماره در صدر ماده وجود دارد، اماره عدم تبرّع است، یعنی هرکس مالی را به دیگری پرداخت کند، اماره بر این است که پرداخت، رایگان نبوده است، ممکن است، پرداخت، عنوان « امانت یا وکالت یا اقراض» باشد، ممکن است به عنوان «ایفای تعهد» باشد، لذا پرداخت، لزومأ به عنوان «ایفای تعهد» نیست، به خصوص وقتی، پرداختکننده، از اصل برائت به نفع خویش، بهره میبرد.
امّا عدهای دیگر، معتقدند؛ ماده ۲۶۵ ق.م ذیل عنوانِ مبحث «وفای به عهد» آمده که دلالت بر وجود دین و ظهور پرداخت، به عنوان وفای به عهد دارد، علاوه بر این، در دعوی استرداد، اصل، برائتِ ذمه مدعیعلیه است، نه مدعی، حال آنکه، در این دعوی، پرداختکننده مدعی است و نمیتواند به اصل برائت استناد کند، به فرض اینکه اصل برائت به سودِ پرداختکننده باشد، اما ظاهر این است که پرداختِ مال، ظهور در وفای به عهد دارد. بنابرین، ظاهر بر اصل مقدم است، در بخش دوم و سوم این پژوهش، به توضیح مفصل و بررسی دلایل این دو عقیده خواهیم پرداخت.
نتیجه
پس برای اینکه، بتوانیم ارتباط پرداخت ناروا با ماده ۲۶۵ ق.م را مشخص نماییم، باید اظهار نمود در پرداخت مال به دیگری، بدون وجود دین (ایفای ناروا) وجود دین منتفی است، لذا در مرحله ثبوت، همینکه، احراز شود شخصی به تصوّر اینکه، مدیون است، مالی را به دیگری پرداخته، می تواند مال را استرداد کند، امّا، ماده ۲۶۵ ق.م یک امر اثباتی است، بدینسان، اگر شخصی با علم به اینکه، مدیون نیست، مالی را به دیگری پرداخت کند، صدر ماده مذبور، احتمالِ تبرّعی بودنِ پرداخت را منتفی دانسته است، دو احتمال دیگر وجود دارد، یا برای ایفای تعهد داده یا به عنوان امانت، قرض، و… مال را پرداخت نموده است، در ایفای ناروا، این دهنده مال است که باید جهت استرداد مال، اشتباه خود، یا عدم مدیونیّت خود را ثابت کند، پس باید، ماده ۲۶۵ ق.م را به گونه ای تفسیر نمود که با قواعد مربوط به ایفای ناروا هماهنگ و تناسب داشته باشد، لذا نظریکه، پرداخت را اماره مدیونیّتِ پرداختکننده میداند، با اصول حقوقی و قواعد مربوط به ایفای ناروا هماهنگ و همپوشانی دارد.
ب : پرداخت دین طبیعی (تعهّد طبیعی)
در پارهای از تعهّدات، داین، امکانِ مطالبه قانونی طلب خود را ندارد و نمیتواند با توسل به مراجع قضایی، اجرای تعهّد خود را، از متعهّد بخواهد، از این لحاظ، به تعهّداتِ اخلاقی شباهت دارد، ماده ۲۶۶ ق.م در این زمینه، مقرر میدارد: «درمورد تعهداتی که برای متعهّدله، قانونأ حق مطالبه نمی باشد، اگر متعهّد به میل خود آن را ایفاء نماید، دعوی استرداد مسموع نخواهد بود»، مثال مشهوری که نزدیک به اتفاق حقوقدانان، برای تعهّد طبیعی در کتب خود آوردهاند، این است که «چنانچه دینی مشمول مرور زمان شود، و بدهکار به میل خود آن را پرداخت کند، دیگر حق استرداد آن را از طلبکار ندارد»، در ارتباط با همین نظر، ماده ۷۳۵ ق.آ.د.م سابق مقرر میداشت: «مرور زمان، هرچند حق اقامه دعوی را ساقط می کند، لیکن، اگر مدیون، طلب داین را داده باشد، نمیتواند به استناد این که مرور زمان حاصل شده بود، آنچه را که داده است، مطالبه کند».
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 08:29:00 ب.ظ ]
|